شنبه، تیر ۲۱، ۱۳۸۲
سازگاري والدين با كودك نابينا
جهان بيني و نظام ارزش هاي انسان نقش اساسي در چگونگي رفتار و نگرش او به پديده هاي مختلف دارد. پذيرش واقعيت ها، صداقت در گفتار و رفتار، شكيبايي، تحمل در رويارويي با مسائل و مشكلات بستگي زياد دارد به زندگي جهت دار و هدفمند فرد. اين كلام حق كه همه انسانها به رغم تفاوت در رنگها و ويژگي هاي ذهني، جسمي و اجتماعي با هم برابرند و هيچ كس را بر ديگري برتري و تفاخر نيست و تنها معيار ارزش ها تقوي است و بس، افق ديد ايمان آورندگان را از روزنه تنگ و تاريك خارج ساخته است. در پرتو چنين بينشي، زيبايي ها و زشتي ها، عادي ها و غيرعادي ها، دوست داشتن ها و بي تفاوتي ها و تنفرها همه و همه به گونه ديگري معنا مي يابند، چرا كه كمال مطلق تنها در ذات حق تجلي يافته است. در اين رهگذر والدين نيز فرزندان خود را در هر هيئتي كه باشند موهبت الهي دانسته و هيچ فرقي ميان كودكان عادي و استثنايي خود نمي گذارند. اگر مادري نسبت به وضعيت فرزند نابينايش از يك رفتار غيرعادي مثل حمايت افراطي يا رفتار طردآميز برخوردار است، گوشه گيري مي نمايد و يا پرخاشگري مي كند، شايسته آن است كه نسبت به شناخت منطقي و بالطبع احساس متفاوت وي نسبت به ويژگي ها و توانمنديهاي فرزندش ترديد كنيم و تلاش نماييم كه اتخاذ روشهاي اطلاع رساني صحيح و موفق و با استفاده از الگوهاي رفتاري موفق در حوزه شناختي او تغييراتي بوجود آوريم و احساس جديدي نسبت به ويژگي ها و توانمندي هاي فرزندش در وي ايجاد كنيم تا به تكوين بازخورد و بينشي تازه در وجود او نسبت به كودك استثنايي خود شاهد تبلور رفتارهاي معقول و مطلوبي باشد.
آشنايي با واكنش هاي اوليه والدين كودك نابينا
هرگاه در خانواده اي يك نابينا متولد مي شود آيا مي توان تصور كرد كه چه اتفاقي رخ مي دهد؟
به خاطر داشته باشيم كه واكنشهاي والدين بسيار متغير است. والدين و خانواده در مقابل تولد و رشد فرد معلول واكنشهايي مشترك و در عين حال شيوه هاي رفتاري مختلف دارند، به علاوه زمان لازم براي انطباق خانواده و سازگاري آنان با شرايط جديد، بسيار متغير است. برخي از نگراني هاي والدين اين است كه تحصيلات و نيازهاي اجتماعي در آينده چگونه خواهد بود، وجود چنين كودكي چه تأثيري بر ساير اعضاي خانواده خواهد داشت و اين كه آيا جامعه اين حقيقت را قبول مي كند كه نابينايي ناتواني نيست؟
والدين كه براي نخستين بار مطلع مي شوند كه فرزندشان از دو چشم محروم است دچار سردرگمي يا تكذيب و انكار مي شوند و نمي دانند چه عملكردي بايد داشته باشند، از كجا شروع كنند و از چه كسي راهنمايي بخواهند. از آنجايي كه از وضعيت جديد اطلاع كافي و مناسب ندارند، ناباوري ترس و اضطراب بر آنها مستولي شده و نگران آينده مي شوند. بيشترين واكنشي كه در رابطه با تولد يك كودك نابينا مشاهده مي شود، افسردگي است كه اغلب به صورت اندوه يا سوگواري بروز مي كند. ديگر واكنشهاي اعضاي خانواده شامل شوكه شدن، نامطمئن بودن، نااميدي، عصبانيت، تنفر، تحقير، حقارت، پوچي، ظلم و تبعيض، ناكامي و احساسي چون گناه، انكار، ترس يا احساس رضامندي است. چنين احساسي مي تواند مجموعه اي از نگرش هاي گوناگون و رفتارهاي متفاوت از جمله پرخاش، حمايت هاي افراطي، گوشه گيري رفتارهايي چون طرد كردن، اجتماع گريزي، تلافي جويي، بي تفاوتي، دشمني، اجتماع ستيزي و يا رفتار معقول و منطقي را در بر داشته باشد. دليل اين همه اضطراب آن است كه والدين هرگز مسأله نابينايي را نشناخته اند. آنها آسيب بينايي را فاجعه اي بزرگ مي پندارند و نمي دانند كه احساس كودك نابيناي ايشان با احساس آنان به كلي متفاوت است.
نقش و اهميت پذيرش كودك نابينا توسط والدين
هيچ لذتي و شعفي بالاتر از تولد يك نوزاد در خانواده نيست. اقوام و خانواده ها در اين انديشه اند كه زندگي جديد با وجود نوزاد چگونه خواهد بود. اميدها و برنامه هاي بزرگي براي آينده، فكر والدين را مشغول مي كند. يك خانواده عادي چگونه مي تواند در ارتباط با داشتن يك كودك نابينا فشار كمتري را تحمل كند؟
براي خانواده ها يكي از عناصر اصلي براي كمك به كودك معلول كسب معلومات جديد به منظور شناخت وضعيت تازه و اطمينان از مستقل شدن و رشد شخصي فرزندان مي باشد. ضرورتاً اين خانواده ها در طول زمان براي سازگاري بيشتر با فرزند خويش از جهت دستيابي به اهداف پيش بيني شده چه از نظر عاطفي و رواني و چه از نظر امكانات مختلف، نياز به راهنمايي بيشتر و تخصصي تر دارند.
معمولاً نگرشي كه پدر و مادرها به وضعيت فرزند نابيناي خودشان دارند متأثر از بازخوردها و باورهاي كليشه اي جامعه است. بنابراين براي اين كه اولياي كودكان نابينا از نگرش مثبت و مولد نسبت به افراد نابينا برخوردار باشند بايد با ارائه اطلاعات مؤثر، تغييراتي محسوس در حوزه شناختي ايشان ايجاد نمود تا آنان با احساس بهتري كه نسبت به پديده نابينايي پيدا مي كنند با يك بازخورد مثبت و تازه، رفتاري معقول و مطلوب داشته باشند. والدين بعد از مدتي نه چندان طولاني و تأمل و تفكر، خود را آماده پذيرش واقعيت مي كنند و از همين مرحله به بعد است كه با توجه به نحوه و ميزان شناخت و تجربه اي كه از ماهيت نابينايي دارند احساس متفاوتي در آنها پديدار مي گردد و اين خود مقدمه يك نظام تازه بازخوردي و يك رفتار متفاوت مي شود. شناخت و آگاهي براي آموزش و تربيت صحيح كودك به منظور ايجاد انگيزه و احساس خوشبختي در آنها بسيار ضروري مي باشد. مي گويند والدين كودك نابينا بيش از خود كودك به مددكاري اجتماعي، مشاوره و راهنمايي نياز دارند زيرا اشكالي كه پدر و مادر با آن مواجه مي گردند به مراتب بيش از آن است كه فرزندشان با آن دست به گريبان است. مرحله آگاهي يا پذيرش كودك نابينا مرحله اي است كه والدين قادرند تواناييهايي خود را براي مواجهه با شرايطي كه تولد كودك معلول بوجود آورده به كار گيرند.
در مرحله پذيرش، والدين خود را در فرايند درمان و استفاده از راه حلها دخالت مي دهند. اطلاعاتي را كه متخصص در مورد وضعيت كودك و درمان او ارائه مي دهد بهتر درك مي كنند. در اين زمان بعضي از والدين جذب همكاري با سازمانهايي مي شوند كه در رابطه با وضعيت فرزند آنها و احتياجات خانواده كار مي كنند. در طول اين دوره والدين شروع مي كنند فرزند نابينا را مثل ديگران و حتي مانند خود قبول كنند و اين توانايي را به دست مي آورند كه انرژي خويش را صرف مسائل و امور غير از خود نمايند.
پدر و مادرها فراموش نكنند كه فرزند آنها كودكي است با تمام خصوصيات يك كودك طبيعي منهاي حس بينايي. او فقط نمي بيند و اين تفاوت، او را آنقدر از كودك طبيعي دور نمي كند. به اين ترتيب هر چه شما درباره تعليم و تربيت او بيشتر بدانيد موفق تر مي توانيد او را ياري كنيد البته طبيعي است كه پدر و مادري كه با اين مشكل روبه رو شده اند ناراحت و مضطرب باشند. لازم است تا آنها، نابينايي فرزند خود را بپذيرند و بدان عادت كنند.
تصوير والدين از فرزند خود و چگونگي رفتار با او
همواره بايد واقع بين بود. بايد با كودك نابينا طوري رفتار كرد كه او هيچ گونه تفاوتي با ديگر همسالان بيناي خود احساس نكند. بايد كودك را با نام صدا زد چرا كه او هم در انتظار پاسخ مطلوبي است. وقتي به كودك نابينا نزديك مي شويم بايد به خوبي از حضور خود، او را آگاه كنيم و اگر احتمال مي دهيم كه ما را نمي شناسد بهتر است خود را معرفي نماييم. وقتي در صدد راهنمايي فرد نابينايي هستيم بايد ترتيبي دهيم كه او بازوي ما را بگيرد و از ارائه كمك هايي كه خود مي تواند از عهده آن برآيد پرهيز كنيم. از به كار بردن جملاتي از قبيل «اينجاست» «آنجاست» «برو آنطرف تر» «بگذار آن طرف»كه براي او بي معناست اجتناب كرد. بايد بسيار دقيق و با معنا و مفهوم روشن براي نابينا صحبت نمود و او را راهنمايي كرد، به هنگام صحبت با كودك بهتر است روبه روي او قرار گرفت و به طور مستقيم صحبت كرد و از مكالمه غيرمستقيم و يا توسط شخص ثالث خودداري نمود. حتي الامكان از جابه جايي وسايل كودك نابينا بدون اطلاع او بايد پرهيز كرد. زيرا كه آنها وسايل خود را بر حسب حافظه در آنجايي كه خود مي دانند جست وجو و پيدا مي كنند. مهمترين مسأله كودك نابينا آن است كه خود را به خوبي و به طور كامل قبول كند.
در اين رابطه، تشويق او و يا انتقاد از او و يا انتظار رعايت اخلاق و رفتار، نظم و ترتيب از او بايد به طور عادي و همانند ديگر كودكان همسال او باشد. لذا بايد همواره از مقايسه نابينا با ديگر همسالان بيناي او براي ارفاق و تخفيف هاي نابجا به او اجتناب كرد، چه اين روش خود باعث تقويت ناتواني نابينا مي شود.
تا آنجايي كه ممكن است آنها را در فعاليت هاي مختلف شركت دهيم، نه همه فعاليتها، بلكه در آن دسته از فعاليتهايي كه مي توانند در آن شركت داشته باشند. تحرك و جهت يابي از اساسي ترين برنامه هاي آموزشي و توانبخشي كودك نابينا است، همواره بايد توقع داشت كه كودك نابينا روز به روز مستقل و خودكفا و مسئول مي گردد. بنابراين در واگذاري مسئوليت ها بايد توجه داشت كه او نيز مي تواند همانند ديگر همسالان بيناي خود به تدريج از عهده مأموريت ها و مسئوليت هاي روزمره به خوبي برآيد.
اگر چه ظاهراً نقص نابينايي كودك نمي تواند مانعي باشد براي توانايي هاي او از جمله راه رفتن، اما ضعف اطلاعات و شناخت مادر نسبت به كودك نابيناي خود همچنين عدم آموزش لازم، احساسات و عواطف مادري گاه ناخودآگاه باعث مي شود كه كودك او در حركت و راه افتادن طبيعي دچار وقفه و ركود گردد.
خانواده نقش عمده اي در رشد شخصيت فرد بازي مي كند. روابط با بستگان مخصوصاً در جامعه ما يك رابطه طويل المدت و مادام العمر است.
خانواده اولين محيط اجتماعي است كه كودك با آن مواجه مي شود. محيط مدرسه هرگز نمي تواند به اندازه محيط خانواده در رشد عاطفي و شخصيت كودك كمك كند. در چنين شرايطي اعضاي خانواده مسئوليت سنگيني نسبت به كودكان دارند، زيرا از بدو تولد، كودك رفتار و طرز تلقي خود را از آنها تقليد مي كند.
اگر چه كودك دانش، علم و مهارت ها را از محيط خارج از خانه ياد مي گيرد ولي انگيزه يادگيري، درك ارزشهاي علمي و به كارگيري دانش در راههاي مثبت و سازنده را از محيط خانواده مي گيرد. اين يك امر طبيعي است كه والدين به كودك خود محبت مي كنند. آنها متوجه مي شوند فرزند نابينايشان براي رشد شخصيت به گرمي و امنيت خانوادگي نياز دارد. اين نظريه كه با كودك نابيناي خود همانگونه رفتار كنيد كه با كودك بيناي خود رفتار مي كنيد بسيار حائز اهميت است. هرگونه بي توجهي در دوران كودكي و يا اعمال شيوه هاي تربيت ناصحيح زياني است كه بعدها به سختي جبران مي گردد. اگر بيش از حد براي كودك دلسوزي و همدردي كرديد و يا برعكس، نسبت به او بي تفاوت بوديد شخصيت او را خدشه دار كرده و او را به صورت يك فرد گوشه گير و منزوي به اجتماع تحويل مي دهيد. مهمترين كار اين است كه كودك نابيناي خود را به صورت طبيعي پذيرش كنيد و بدانيد كه او هم مثل كودكان ديگر به تحرك، بازي، يادگيري و اجتماعي شدن نياز دارد. در چنين شرايطي رشد او طبيعي خواهد بود. هرگاه فرصتي پيش آيد ساير اعضاي خانواده و خويشاوندان بايد مقداري از اوقات خود را صرف او كنند. وقتي كودك در بغل شماست و او را به كوچه و بازار مي بريد، او را به دوستان و همسايه ها معرفي كنيد تا بدون مانع با او صحبت كنند. به كودك خود اين امكان را بدهيد تا در اطراف اتاق به جست وجو و كنجكاوي بپردازد. اگر صدايي مي شنود بگذاريد جهت صدا را تعقيب كند. اشياء را طوري برايش وصف كنيد كه ماهيت آنها را كاملاً درك كند. به او بگوييد در اطراف چه مي گذرد، براي او تعريف كنيد كه حال در خيابان هستيم و مردم ديگر هم در خيابان هستند. حالا مشغول خريد تمبر از پستخانه هستيم، حالا در ايستگاه اتوبوس منتظر هستيم و مردم ديگر هم در انتظار اتوبوس هستند. چيزهايي را كه توجه بچه هاي بينا را جلب مي كند برايش توصيف كنيد. جديت شما طوري باشد كه حتي الامكان شناخت و بينش او به حد برابري با بچه هاي بينا برسد. نقش خانواده در بهبود و تكامل شخصيت كودك نابينا خلق كردن چشم و بينايي براي او نيست، بلكه برداشتن گامهايي در جهت بهبودي شخصيت فردي و اجتماعي او و اميدوار كردن او به آينده اي درخشان و سازنده است. شما به عنوان والدين كودك نابينا براي عملي كردن اهداف خود در اين مسير به حوصله، درك صميمانه، عشق و علاقه و آگاهي نياز داريد تا به مرور زمان آن را عملي سازيد.
تهيه و تنظيم: سيدجلال موسوي
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر